نویسه جدید وبلاگ
خواب دیدم در خواب با خدا گفت و گویی داشتم، خدا گفت: پس می خواهی با من گفت و گو کنی؟ گفتم : اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد و گفت : وقت من ابدی است. چه سؤالاتی در ذهن داری، که می خواهی از من بپرسی؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد ....
دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.
می شود.آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه حال. و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند. خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم. بعد پرسیدم ...... به عنوان خالق انسان ها، می خواهید آن ها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند؟ خدا با لبخند پاسخ داد:
کرد. اما می توان محبوب دیگران شد.
بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
کسانی که دوست شان داریم، ایجاد کنیم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا زخم التیام یابد.
بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند و یا نشان دهند.
آن را متفاوت ببینند.
و یاد بگیرند که من همیشه این جا هستم ...... همیشه |
نظرات:
«» میگوید: |
«خدا توبه کنندگان را بیشتر از نیکوکاران دوست دارد کاش من هم کار بدی انجام میدادم وبعد توبه میکردم و خدا به حرفهای دل من گوش میداد . کاش واقعا خدا دست منو پدرم و مادرم و برادرم و خواهرم و پسرم و همسرم و بگیرد .» |
«» میگوید: |
«خدا ...... همیشه خداست که دست بنده اش را میگیرد » |
«» میگوید: |
«و شاید خدا می گوید که من انسان را برادر و خواهر آفریده ام نه اینکه هر روز به جان هم . و مال اموال یکدیگر را با زور و حیله و با پارت بازی بالا بکشند.» |
«علی» میگوید: |
«عالی است» |