نویسه جدید وبلاگ
رویارویی با مشکلات زندگی
چند روز پیش صبح که به محل کارم می رفتم سرراهم توی
پیاده رو دو قمری جلوی من توی پیاده رو بودن.
وقتی من بهشون رسیدم یه پرواز کوچولو کردن و جلوتر
دوباره تو پیاده رو نشستن و من دوباره بهشون رسیدم و
اونها مجددا با یه پرواز کوتاه کمی جلوتر نشستن و این چند
بار تکرار شد و من با دیدن این دو قمری به یاد آدما افتادم
که مشکلاتشون رو به طور کامل حل نمی کنن و فقط بعضی
مواقع به پاک کردن صورت مساله می پردازن و مشکل رو
به طور کامل حل نمی کنن و این مساله شاید یه چند صباحی
بره و خیال اونا راحت بشه ولی چون به طور اساسی حل
نشده دوباره پیدا میشه و باعث دردسر شاید به مراتب
بزرگتری بشه. چرا وقتی با مشکلی تو زندگی روبرو میشیم
به جای فکر کردن به برطرف کردن اون و اینکه از این
مشکل چه استفاده یا تجربه ای میتونم به دست بیاریم فقط به
این فکر می کنیم چرا من؟ بهتر نیست که منطقی تر
فکر کنیم و اون به اصطلاح مشکل رو حل کنیم همون کاری
که همه بزرگان که داستان زندگیشونو شنیدیم و دیدیم انجام
دادن. گفتنش آسونه آره ولی یه کمی همت میخواد که زندگی
همونی بشه که ما می خوایم.
نویسه جدید وبلاگ
خواب دیدم در خواب با خدا گفت و گویی داشتم، خدا گفت: پس می خواهی با من گفت و گو کنی؟ گفتم : اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد و گفت : وقت من ابدی است. چه سؤالاتی در ذهن داری، که می خواهی از من بپرسی؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد ....
دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.
می شود.آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه حال. و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند. خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم. بعد پرسیدم ...... به عنوان خالق انسان ها، می خواهید آن ها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند؟ خدا با لبخند پاسخ داد:
کرد. اما می توان محبوب دیگران شد.
بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
کسانی که دوست شان داریم، ایجاد کنیم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا زخم التیام یابد.
بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند و یا نشان دهند.
آن را متفاوت ببینند.
و یاد بگیرند که من همیشه این جا هستم ...... همیشه |